سخن سردبیر؛
اکبر یاوریان
مدرس موسیقی و پژوهشگر
بیاییم موسیقی اصفهان را تنها با مقیاس مکتب آوازی محدود به اساتید عصر قاجار و یا فرّوکرّ صفویه و سلجوقیه نسنجیم. به گواهی نشانههای بازمانده از جغرافیای تاریخی و شرایط زیستمحیطی منطقه، بهویژه زایندهرود حیاتبخش؛ از گذشتههای بسیار دورتر و شاید از حدود ده هزار سال پیش، موقعیت اصفهان در دل نجد، از این منطقه، تقاطعی مهم از جهانبینیِ مرکز جهانی بهوجود آورد، بهگونهای که قادر بود از دستاوردهای آیینی، فرهنگی و هنری هر گروه از تمدنهای گذرا به اینسوی، نقش و اثری مانا و پایا پذیرا گردد.
اثبات جهانبینی مرکز جهانی اصفهانِ پیش از تاریخ، نیازی به ارائهی اسناد و مدارک ندارد. با تأملی در تقسیمات چهارتایی بافت کهن این شهر مثل؛ چهاردروازه، چهارباغ، چهارسوق و چهارتاقها و چندین چهار و چهار دیگر، حدودی از پیشینهی ساختار تقاطعی اصفهان را میتوان دریافت. گزارشهای هرچند دستوپا شکستهی بعضی متون کهن تاریخی (چون: فارسنامهی ابنبلخی)، دال بر وجود پرستشگاهی مهم در این منطقه در هزارههای دور که توجه مردمان از اقصا نقاط جهان را بهسوی خود جلب میکرده؛ گواهی دیگر بر اهمیت آیینی و مرکز جهانی منطقهی اصفهان در آن ایام است.
ازسوی دیگر، انتساب چند شخصیت برجستهی اساطیری ایران به اصفهان مانند؛ تهمورث، جمشید، فریدون، کاوه، گودرز و… که برخی بهطور مستقیم با تاریخ اساطیری ایرانزمین پیوند دارند، میتواند از دیگر نشانههای جهانبینی یادشده در این منطقه بهشمار آید.
برای اولین دورههای تاریخی نیز بهویژه در عصر ایلام متقدم (در حدود هزارهی چهارم تا پنجم پیش ازمیلاد) با همهی کاستی اطلاعات، گزارشهایی دربارهی اهمیت موسیقی آیینی در ایران باستان باقی مانده است که با قدری تعمق میتوان پارهای از آنها را بهسمت اصفهان آن روزگاران هم تعمیم داد. میدانیم که اصفهان یکی از نقاط مهم جغرافیایی و آیینی وابسته به ایلامیان بوده است. بهطور مشخص به مقیاس مدارک بهدست آمده پیرامون موسیقی آیینی متداول در زیگوراتهای شوش و بابل و… میتوان حدودی از آیینهای موسیقایی معبد مارس (بر فراز کوه آتشگاه) را متصور شد.
با نگاهی بر گزارشهای اثرگذار فرهنگ موسیقی کاسیها بر ساکنان بینالنهرین در غرب محل اصلی سکونت خود (که در پژوهش گالپین بر آن تأکید شده است)، توقع تأثیر همین فرهنگ بر منطقهی اصفهان در شرق این کوهستاننشینان، دور از انتظار نخواهد بود. در چنین برههای از تاریخ، شیماش (بهعنوان منطقهی ولایت عهدنشین ایلامیها) از لرستان تا اصفهان کنونی گسترش داشته است و بیتردید بارقههایی از فرهنگ موسیقی آنان تا منطقهی اصفهان هم میرسیده است. افزون بر این ردپای محکم کاسیها در «سَیلک» با سابقهای بیش از آنچه دربارهی گروه غربی آنان آورده شده، میتواند دلیلی قاطعتر بر تأثیرپذیری اصفهان از تمدن و هنر این قوم محسوب گردد.
اصفهان در عصر مادها محل استقرار یکی از عمدهترین طوایف آنان؛ یعنی پَرَیْتَـکانها بوده و میدانیم که موسیقی در فرهنگ این اقوام اهمیت بالایی داشته است.
از آغاز دورهی هخامنشیان تا پایان عصر ساسانی هم، اصفهان همواره محل زندگی اشراف و شاهزادگان سلسلههای نامبرده شناسانده شده است و آگاهیم که برای این درباریان، همسنگ با تحصیل سواد، سوارکاری و تیراندازی، پردازش به موسیقی و فراگیری آن، ارزشمند و اجباری شمرده میشده است. پس با همین مقیاس میتوان این شهر را یکی از کانونهای مهم تحصیل و ترویج موسیقی در آن ایام محسوب کرد.
گزارشهای بازمانده از آغاز دورهی اسلامی نیز حاکی از اهمیت موسیقی در این شهر و دیار است. حضور مقیاس مهمی بهنام «اصفهان» در میان پایههای چهارگانهی موسیقی ایران و عرب بعد از اسلام از بارزترین نشانههای این ادعاست. این نامواژه در کنار؛ «عراق»، «راست» و «زیرافکند» از ارکان اساسی تقسیمبندی فاصله در موسیقی آن روزگاران بوده است. اگرچه تاکنون مراجع رسمی، بهطور مشخص بین این نامواژهی موسیقایی با منطقهی اصفهان پیوندی قائل نشدهاند؛ اما در عینحال هیچیک از آنان، نظر و سندی خلاف این موضوع ارائه نکردهاند. ازسوی دیگر با وجود آنکه ساختار سیستماتیک موسیقی ایران بعد از اسلام اغلب با مقیاس دو مکتب خراسان و بغداد سنجیده شده است؛ اما با قدری تعمق درمییابیم که موسیقیدانان برجستهی منتسب به این مکاتب؛ مانند: ابنزیله، ابوفرج اصفهانی، ابنسینا و… با آثار فاخر و تأثیرگذارشان یا از اهالی اصفهان بودهاند و یا بهنوعی با این منطقه ارتباط داشتهاند. از نگاهی دیگر چنین میتوان انگاشت که اصفهان بهعنوان نقطهی میانی این دو پایگاه، درواقع محل تلاقی و ترکیب دو مکتب خراسانی و بغدادی و دستاوردهای آنان بوده و این تمرکز ویژه بهدلیل موقعیت خاص جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی این نقطه از نجد ایجاد گردیده است.
اینجاست که با قاطعیت میتوان ابراز داشت؛ آنچه اصطلاحا موسیقی تمدن اسلامی نامیده میشود تنها محدود به تأثیر سلاجقه و دیگر سلسلههای تاریخی بعد از اسلام در این شهر نیست؛ بلکه با اتکاء بر پشتوانهای عمیق از تاریخ و فرهنگ موسیقی این دیار (که در چند سطر بالا مختصرا به شمارش آمد) در مدت زمانی طولانی بهوقوع پیوسته است.
بااینوجود بر پایهی برخی منابع، بهدلیل عواملی فرهنگی و حکومتی، بعضی از فعالیتهای موسیقایی بعد از اسلام تا پایان دورهی قاجار در کتمان صورت میگرفته است. نام نخبگان و هنرمندان بسیاری از اصفهان در برخی رسالهها و تذکرهها دیده میشود که افزون بر فعالیت در حوزهای که به آن مشهور بودهاند، اغلب تسلط بر دانش موسیقی و نوازندگی هم داشتهاند. اما گزارش این بخش از توانایی آنان در همهجا ثبت نمیشده است. طی پژوهشی ویژه از نگارنده دربارهی تاریخ موسیقی اصفهان (که هنوز هم در دست اقدام است)، بارها در لابلای زندگینامه دهها شاعر، نویسنده، خوشنویس، نقاش، عالم و عارف و… اشارهای هرچند گذرا و مکتوم به فعالیت شخص در حوزهی موسیقی هم مشاهده میگردد که در پارهای دیگر پوشیده مانده است. علت این پنهانکاری، محدودیتهایی بوده که برخی حکام بنابر تعصب و سلیقهی شخصی خود اعمال میکردند و فرهنگ جامعه نیز در برهههایی آن را میپذیرفته و از آن تبعیت میکرده است. چنانچه هنوز هم قشری هرچند معدود از جامعهی ما موسیقی را حرام میشمارند.
درنتیجه هنرمند نابغه در رشتهی موسیقی و نوازندگی بهدلیل منعیات و حرامدانستن و عیب برشمردن این کار، ناگزیر تلاش میکرده است توان خود را در رشتهای دیگر چون شاعری، نویسندگی و خوشنویسی و دهها رشته از هنرهای دستی بهحد اعلا برساند، تا ازاینطریق در صورت امکان گوشهای از هنر موسیقایی خود را نیز بازشناسانده و به بار نشاند که اغلب ناموفق و نامراد زندگی بر آنان سپری میگردید. شاید بتوان با اطمینان گفت که وجود این همه رشتهی متعدد و متنوع هنردستی در اصفهان در موارد چشمگیری ناشی از ذائقه و بغض موسیقایی هنرمندان این دیار بوده که متأسفانه در قالب رشتهای دیگر از هنر بروز پیدا میکرده است.
نمیتوان موسیقی باشکوه معماریهای کهن اصفهان را نادیده و درواقع؛ ناشنیده گرفت. از قاعده مثلث طلایی در طاق مسجد جامع اصفهان که طراحی آن منسوب به خیام است، تا تقارن و ریتم در چیدمان آجرها و دیوارها و همچنین موسیقی نقوش طاقها و گنبدها همه و همه گواه وجود خاستگاهی موسیقایی است که روزگاری اصل آن در نطفه خفه میشده است و هنرمند به ناگزیر آن را در قالب هنر دیگری به اجرا درمیآورده است.
در میان کثرت موسیقیدانان و نوازندگان چند سدهی اخیر ایران (بهویژه منسوبان به دورهی قاجار) تعداد قابل ملاحظهای را مشاهده میکنیم که اصالت اصفهانی دارند و یا دستکم هنر خود را در همین شهر فرا گرفتهاند. بخش اعظمی از برنامهی تکیههای عهد قاجار بهویژه تکیهی ناصری توسط هنرمندان اعزامی از اصفهان برگزار میشده است. این بدان معناست که مقیاس مکتب آوازی اصفهان ریشه در اعماق تاریخ موسیقی این دیار دارد، اگرچه همواره محدودیتها و تلخیهای مختص به خود را هم داشته است.
از آغاز سدهی کنونی هم تعداد کثیری از موسیقیدانان و نوازندگان مؤثر در شکلگیری مکتب تهران، اصالت اصفهانی داشتهاند. این هنرمندان اگرچه بعضا بهمنظور کسب دانش بیشتر با تهران ارتباط داشتهاند؛ اما بهواقع برای تبادل نگاه و عرضهی هنر ناب خود به آنجا مهاجرت میکردهاند.
در طول چند دههی اخیر نیز بخش زیادی از چرخهی موسیقایی کشور توسط هنرمندان اصفهانی چرخیده و میچرخد. جشنوارههای کشوری و جهانی شاهد فعالیت و موفقیت چشمگیر موسیقیدانان و نوازندگان اصفهانی است.
تلاش جانانه و درخشش چشمگیر این هنرمندان در همهی صحنههای ایرانی و جهانی، در کنار رشد فزایندهی علاقهمندان و عاشقان هنر والای موسیقی، موجب گسترش فراوان عرضه و تقاضای این هنر در لایهلایه از بافت جامعهی ایرانی از جمله اصفهان گردیده است.
افزایش تقریبا ده برابری آموزشگاهها و کلاسهای آموزش موسیقی، کنسرتها و انتشار آثار موسیقایی (شامل: کتاب، آلبوم صوتی و تصویری و…) و برگزاری نشستها و سمینارهای متعدد، از جمله نشانههای اثرگذاری عمیق دو عامل یادشده دستکم در دو دههی اخیر است.
اینک سامانبخشی این همه از زوایای پیدا و پنهان هنر موسیقی و مشتاقان آن، نیازمند به مدیریت صحیح علمی و جامع متولیان هنر این نقطهی مهم از ایران بزرگ است تا بخشی از ماحصل کوشش ارزشمند هنرمندان اصفهان جذب بدنهی فرهنگی و هنری شهر و دیار خود گردد و این بیش از هر زمان دیگر ضرورت پردازش به یک نگاه جامع تخصصی به موضوع را ایجاب میکند.
اهتمام سازمان فرهنگی، تفریحی شهرداری اصفهان به ایجاد دفتر تخصصی موسیقی هنرسرای خورشید اولین اقدام جدی دراینراستا بوده که از حدود یک سال پیش با تکیه بر همت والای جمعی از نخبگان شهر و کشور صورت گرفته است. سلسله برنامههایی چون «دلنوازان»، «آلاچیق» و «کارنامه» (در کنار سایر برنامههای عادی هنرسرا) از جمله گامهای آغازین این دفتر بود.
اهداف و راهبردهای اعلامشده توسط دفتر تخصصی موسیقی که در یادداشت ریاست محترم دفتر به آنها اشاره شد، گواه فراهمشدن چشماندازی شایسته برای این مهم است.
بیتردید دستیابی به اشکال ایدهآلی از اهداف ذکرشده، نیازمند صرف هزینههای فراوان و گذر زمان است و تا آن هنگام میبایست وقت خود را مصروف پیدا کردن راه و چارهای بسازیم تا ازطریق آن بتوان به آگاهانهترین شکل ممکن، در زاویهی درستی از نگاه به این موضوع قرار گرفت.
اما آنچه پیش از هر اقدام میتواند ابعاد واقعی، مشکلات و راهکارهای مناسب این بحث را به ما نشان دهد، پدیدآوردن نشریهای تخصصی است تا ازطریق انعکاس اخبار، گزارشها و نظریات و دیگر زوایای آن، مسیر روشنی برای آینده این هنر فاخر در دیارمان فراهم آید و چنانچه ملاحظه میشود این مهم خوشبختانه در شرف انجام است.
به همت مدیریت محترم دفتر تخصصی موسیقی هنرسرای خورشید جناب آقای منصور قربانی و با حمایت معاونت فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، گروهی از نویسندگان و پژوهشگران جامعهی موسیقی اصفهان به سرپرستی اینجانب گرد هم آمده تا مسیر این کار سترگ هموار گشته و امکان حرکت گامهای آغازین اهداف مدنظر فراهم آید.
نگارنده برای انجام هرچه صحیحتر این مهم، بر خود لازم دیده تجربهی بزرگان عرصهی قلم، بهویژه دستاندرکاران نشریههای تخصصی موسیقی را سرلوحه قرار دهد، ازاینرو در حد امکان با نامآورانی چون دکتر محسن حجاریان، دکتر ساسان فاطمی و دکتر بابک خضرایی مشاورههای لازم صورت گرفت.
باری مجلهی تخصصی موسیقی این اَبَرشهر با نام «موسیقی اصفهان» در حالی فعالیت خود را آغاز میکند که ناگزیر است در گام اولیه، با نگاهی همهجانبه و منعطف به این موضوع، طیفهای گوناگون مخاطب را مدنظر قرار دهد. ازاینرو نیل به اهداف تخصصی را بهعنوان آرزویی ایدهآل به آیندهای نزدیک موکول مینماید. شناساندن حجم گستردهی عرضه و تقاضای این هنر آسمانی، که در تعدد گزارش کنسرتها، نشستها و نشر آثار در این شماره به وفور دیده میشود، خط و مرز رسالت ما را در همین ابتدای کار روشن مینماید. پس هدف آغازین ما بازشناسی و معرفی فعالان و صد البته استعدادهای درخشان این حوزه است.
در این میان تنها انتظار ما همکاری و همراهی شما مخاطب گرامی است تا با حمایت و نظریات شایسته و بایستهی خود، این وظیفهی خطیر به درستی انجام شود و راه تعالی این داشتهی بسیار ارزشمند روشن و هموار گردد.
برای سفارش و تهیه این نشریه با مدیریت این وبسایت تماس حاصل فرمایید.