به هر اندازه که ساز «تار»، در ساختار موسیقی ایران و چند کشور تأثیر پذیرفته همسایه، خوش نقش، جا افتاده و به عنوان پایه اصلی ارکستر به شمار می­ آید، متأسفانه به همان اندازه به علت قالب شفاهی تاریخ­ پردازی پیشینیان، این ساز هم دارای تاریخچه­ ای آشفته و مخدوش است. این در حالی است که بنابر نگرش­ هایی، بنیاد «ردیف» در موسیقی ایران مرهون وجود سازی پرده­ دار و عشوه­ گر مانند تار دانسته شده و برخی حتی موجودیت این پدیده را تنها متعلق به تار می­ دانند.

براساس ادله­ های نسبتاً محکمی که در ادامه­ ی این نوشتار، تحت عنوان مباحث ریشه­ شناختی واژه­ ی «تار» و بطور کل تاریخ­ شناسی موسیقی و نقش و اهمیت آن در آیین­ های کهن بشری ارائه می­ گردد، در اصالت ایرانی و آریایی این ساز جای کم­ترین تردیدی باقی نمی­ ماند. اما آنجا که می­ بایست گزارش­ های پیاپی و اسناد و ادله­ های باستان­ شناسی به مدد آمده و لب به سخن تأیید این حقیقت بگشایند، ابهاماتی ناگوار بر فضای بحث حکم­فرما می­ شود.

در آثار منظوم برخی شاعران و همچنین در متون بازمانده­ ی گروهی از تاریخ­ نویسان هزاره اخیر (و حتی پیشتر) واژه­ ی تار به عنوان نام یک ساز، به گونه­ ای آورده شده که گویی ساختار و قدرت بیان آن در راستای خاستگاه فرهنگ کهن موسیقی این سرزمین ایجاد شده است. اما با این وجود بطور مشخص از شکل دقیق یا مستقل آن چندان سخنی به میان نیامده و همین امر بستری فراهم آورده است تا گروه­ های مغرض و به­ ویژه پیروان و مبلغان هلنیسم، تردید در اصالت ایرانی «تار» را تقویت کرده و در این میان دولت آذربایجان فرصت را غنیمت برشمرده و انگیزه ثبت این ساز را با نام کشور خود در سر بپروراند.

اینک در این آشفته­ بازار، هیچ راهی جز غور در یکایک موارد بحث باقی نمی­ ماند که متأسفانه در چنین مقالی فرصت پرداخت به آن نیست. با این حال در حد امکان ابتدا به شرح مختصری از نقش عنصر «تار» یا «زه» در موسیقی ایران و سایر ملل و سپس به تاریخ­ شناسی ساز «تار» خواهیم پرداخت…

دیدگاهتان را بنویسید