درآمد

پژوهش درباره­ ی تاریخچه­ ی آواز، به اندازه­ ی تاریخ پژوهی موسیقی مهم و تأمل برانگیز است. زیرا همان­گونه که آگاهیم، آواز و آوازخوانی اولین اقدام خواسته یا ناخواسته­ ی موسیقایی بشر محسوب می­ شود. از آن جهت ناخواسته که بنابر آراء مستدلل ارائه شده در متن، بشر پیش از آن­که گامی تعمدی برای ایجاد آوایی موسیقایی برداشته باشد، در تلاشی جانانه برای دست­یابی به ابزاری که بتواند با آن، پیام­ های حیاتی خود را منتقل کند، شاید ناگزیر ناله­ هایی هرچند ابتدایی، با حنجره­ ی تازه کارآمد خود ایجاد می­ کرده است.

از سوی دیگر رابطه­ ی تنگاتنگ آواز و زبان که اخیراً باب مباحث آن بیشتر گشوده می­ شود، تعمق بسیاری برای تاریخ­ شناسی این پدیده به بار آورده است. اگرچه دستاوردهای جدید علم زبان­شناسی که به­ ویژه طی دویست سال اخیر چشم­گیر و پُربار بوده و روشنایی­ هایی در مسیر موسیقی پژوهی فراهم آورده، اما با تعمیم بحث به جهات گوناگون، احساس مسئولیت و دقت پژوهنده را صد چندان می­ کند.

افزون بر این، پدیده آواز سوای نسبت یاد شده، به­ عنوان دست­یافتنی­ ترین عنصر موسیقایی در هر نقطه، تحت کم­ترین شرایط ممکن و بدون نیاز به هیچ ابزاری، هرچند ساده و ابتدایی قابل تولید و استفاده است. اما با همه­ ی سادگی در تعریف، دارای دامنه­ ی وسیعی از رابطه با دیگر پدیده­ هاست؛ فیزیک صوت، آواشناسی، زبان و ادبیات، آناتومی صوت، قوم­ شناسی، آیین­ شناسی، مذهب، تاریخ، جغرافیا و… از جمله عناصری اساسی هستند که رابطه­ ی مستقیمی با موجودیت و چگونگی آواز دارند…

نخستین روزهای تولد زبان و آواز

اگر در پژوهش پیرامون ریشه و تاریخ اولیه­ ی آواز، تنها ملاک، صوت و آوایی باشد که می­ شناسیم، پس می­ توان گفت: نطفه­ ی آواز و زبان (به مانند دو همزاد) در حدود هفتصد هزار سال تا یک میلیون (و شاید یک و نیم میلیون) سال پیش با هم بسته شده است و منشأ این دو، صدای پرندگان و حیوانات، صدای آبشارها و صدای باد و وزش آن بر برگ درختان و… بوده است. اما شاید بشر در روزگارانی بسی پیشتر، با همه­ ی ضعف جسم و قوا در برابر طبیعت و محدودیت­ های زیست­گاهی خود، چه بسا توانسته است در دل خویش ناله­ هایی از سر تنهایی و غریبی برآورده و آواهای ناشناخته­ ای سر داده باشد. و شاید پیش­تر از تولد هر واژه­ ای، تک ناله­ هایی در مقام درد، ترس یا هشدار با حنجره­ ی هرچند ابتدایی خود تجربه می­ کرده است. به هر حال توان ایجاد آوا و صوت با استفاده از بینی و حنجره و مجرای تنفسی زمانی برای وی ممکن گردیده است که به توان تغییر در قامت خود فائق آمده باشد. به عبارتی از آن قامت خمیده حیوانی به یک موجود راست قامت تبدیل شده باشد.

در پژوهشی علمی و آزمایشگاهی به نام «مطالعه فسیلی در باب پیدایش سخن»، از دیوید فرایر و کریس نیکلای (۱۳۸۸: ۲۹۸) این­گونه نتیجه­ گیری شده است که: «از نمونه­ های دیرین شناسی… برمی­ آید از ۵/۱ میلیون سال پیش ساختار بینی در آناتومی بشر جای گرفت، به این ترتیب نتیجه این است که از همان دوره­ ها حروف مصوت در برابر حروف مصمّت قرار گرفت و هر دو با هم در توسعه زبان و تکلم و آواز شرکت کردند، پدران باستانی ما شیوه تنفس و کنترل هوا را در مجرای بینی و شش آموختند و به این ترتیب آواز هم پابه­ پای زبان حرکت کرد و به تکامل رسید». باری همه­ ی این تحولات در جهت پیشرفت به سوی رشد انسانی و امکان پرداخت به احساساتی بوده که گاه فرصت اعلام موجودیت می­ کرده است. اما این مهم، مانع بزرگی پیش­رو داشته که به راحتی اجازه حرکت به او نمی­ داده است: پنجه مرگ­آور طبیعت و ترس انسان از مرگ.

امروزه، همه دانشمندان و صاحب­نظران، به اتفاق، هر دستاوردی از بشر در هر برهه از تاریخ حیات ابتدایی­ اش را تنها و تنها ماحصل ترس او از چنگال مرگ­ آور طبیعت (با وجود وحوش و حوادث کشنده­ اش) دانسته و راهکاری بشمار آورده­ اند، تا ضامن حفظ سلامت و بقای او باشد. یقیناً ایجاد هر صوتی (موسیقایی یا غیر موسیقایی) با آن حنجره­ ی ابتدایی، می­ توانسته است تنها به همین انگیزه ایجاد شده باشد. بعدها با گذشت قرن­ ها و هزاره­ ها، شکل کامل­ تری از این اصوات، در آیین­ های پیرامون توتم­ ها و سپس خدایگان، همچنان اغلب با همین هدف به ایفای نقش پرداخت.

به­ نظر می­ رسد در چنان شرایطی تک آواهای اولیه­ ی انسان که الفبای آوازهای ساده او در ادوار بعد بوده­ اند، ابتدا با طنینی بلند، خشن و متوالی یا منقطع (اما مکرر و طولانی)، فرهنگ و ساختار موسیقی ابتدایی بشر را تشکیل می­ داده است. اگرچه نمی­ دانیم این تک صداها در چه مناطقی، بر چه درجه­ هایی تأکید داشته اما به نشانه خاستگاه امروزی موسیقی اقوام و مردم مناطق مختلف این کره­ ی خاکی، می­ توانیم محدوده­ ی آن تک­ صداها را در گستره موسیقی و سازهای مورد علاقه آنان تا حدودی پیدا کنیم. شگفتی قابلیت­ ها و دستاوردهای پژوهشی درباره تاریخ موسیقی و زبان تنها به همین خلاصه نمی­ شود. کتاب «ریشه­ های موسیقی»، نمونه­ ی قابل تأملی از مجموعه پژوهش­ هایی از این مایه است که به بررسی­ های آزمایشگاهی صدای حیوانات و پرندگان مؤثر در خلاقیت تکلم و آواز انسان می­ پردازد.

اما در چشم­ اندازی بالاتر، عوامل دیگری در شکل­ گیری این دو (زبان و آواز) قابل تصور است:

پدیده­ های طبیعی مهمی چون سرما و یخبندان و سیل و نیز ساختار جغرافیایی هر منطقه (مانند: کوه، دشت، جنگل، و دریا و…) و افزون بر آن وقوع دیگر بلاهای طبیعی چون: زلزله، آتش­فشان و بارش سنگ­های آسمانی، و نیز تمرکز گروهی از وحوش در یک منطقه و… همه و همه در ساختار اولیه­ ی آن تک آواها و سپس آوازهای ابتدایی و روند کند یا تند رشد آن­ها بسیار مؤثر بوده­ اند. بعدها همین اتفاق­ ها هریک سرنوشتی ویژه برای فرهنگ زبان و آواز اندک ساکنان هر سرزمین رقم زده­ اند که خود بستری برای شکل­ گیری قالب بعدی آواز، در دوره­ های متأخر بوده است.

شاید در این گیرودار خود انسان هم به تدریج با کثرت مهاجرت به سمت نقطه­ ای مستعد و مناسب زیست، با ایجاد تشکل مشترک با گروهی دیگر و امتزاج و یا با ناسازگاری و برپایی نزاع و درگیری­ هایی، در این سرنوشت تأثیر هرچند ناچیز گذاشته است. اما کمترین نشانه­ های بازمانده طبیعی، این­گونه می­ نمایانند که این موجود بی­نوا، در چنان برهه­ هایی اغلب در بُهت ناشی از قدرت و تحکم وقایع طبیعی، ایام را سپری کرده و بزرگ­ترین هنر او در طول هزاران سال، رهانیدن جان سالم یا نیمه سالم از چنگال آن حوادث کشنده بوده است.

بعدها به هر اندازه که قدرت غلبه بر گوشه­ ای از قهر طبیعت را به­دست می­ آورد، قدرت تأثیر او نیز در پدیده­ ها و اتفاق­ها (در حد توان) بیشتر و بیشتر می­ شده و شاید در چنین زمانی، نقش او در ایجاد آن آواهایِ احساسیِ ابتدایی، به­ تدریج افزون می­ گردیده است.

اما همان­طور که در آغاز بحث هم اشاره شد، پیش از به وجود آمدن واج­ ها (مصوت­ ها و مصمت­ های زبانی) شاید نوعی صدای بسیار ابتدایی که هیچ شباهتی با این گروه از صوت نداشته است و مختص ساختار حنجره­ ی یک انسان نیمه متکامل بوده، خاستگاه موسیقایی و آوازی او را ارتزاق و ارضاء می­ کرده است. مأخذ برداشت این صداها بی­ تردید طبیعت بوده است و نزدیک­ترین گزینه­ های قابل قیاس صدای جانورانی است که تأثیرات مستقیمی بر قالب آوایی و آوازی بشر داشته­ اند. در این میان پژوهش در صدای میمون­ ها از اولویت کار پژوهندگان بوده که در ادامه به آن اشاراتی خواهیم داشت.

اما سؤال جدی در این بحث این است که آیا در تبار نخستین ما و جانواران قابل مقایسه، توان ایجاد مصوت­ ها و مصمت­ ها یکسان بوده است؟ و یا این­که اساساً نقش و اولویت این دو در ایجاد زبان و آواز چگونه بوده است؟


دیدگاهتان را بنویسید