لرستان

داده های باستان شناسی، در كنار برخی آداب،سنن و واژه های بجا مانده از گذشته ی تاریخ فلات ایران و سرزمین های همجوار و مرتبط،تنها دستاویز و راهنمای ورود به تاریكی های پر پیچ وخم تاریخ این سرزمین است. یقینا”برای بررسی پیشینه ی موسیقی بازماندگان اقوام كهنی چون كاسی ها (ساكنین لرستان كنونی) نیز تنها همین شیوه راه گشا خواهد بود.اما حقیقت امر این است كه تاكنون بطور كلی نه كاوش چشم گیر وپی گیر علمی وگسترده ی باستانشناسی صورت پذیرفته ونه آراء به نسبت قاطع زبانشناسی ارائه شده است .(مجموع گزارش های باستانشناسی در طی دو قرن اخیر حكایت  از آن دارد كه در آغاز به بهانه نا امنی منطقه امكان كاوش وجود نداشته،حال باید پرسید اینك كه قریب یك قرن از امن شدن منطقه گذشته است چرا در این همه نقاط مستعد كاوش اقدامات مفید و جامع باستان شناسی صورت نمی گیرد).

در این میان سرزمین لرستان بعنوان كهن ترین مأمن تاریخی فلات ایران بیش از سایر نقاط مورد بی توجهی وبی مهری قرار داشته است.  این در حالی است كه عموم پژوهشگران همواره بر اهمیت تاریخ، فرهنگ مردم لرستان (به عنوان شعبه ای اصیل و بكر از اقوام آریایی) در روند شكل گیری تاریخ تمدن كهن وباستانی ایران و بلكه جهان اذعان دارند .در همین راستا گاه به صورت گزینشی ویا به طور مختصر رد پای كاسی های را در اعماق فرهنگ وتمدن بین النهرین كاویده،اما از جایگاه وپایگاه اصلی آنان  (لرستان) مطلب چندان روشن و رهگشایی بدست نداده اند .(گرچه اعتقاد كلی بر آن بود كه دوره ی اقتدار كاسیت ها از تاریك ترین ادوار تاریخ بین النهرین است(.

غالب پژوهشگران از جمله ریچارد نلسون فرای nelson frye Richard (ایران شناس نامی) معتقدند : هنوز در لرستان پژوهش های باستان شناسی به اندازه ی سایر نقاط از جمله مناطق كردنشین صورت نگرفته،اما در عین حال بر قدمت و اصالت این منطقه و فرهنگ آن تاكید می كنند .آنان دلیل این اصالت را شرایط ویژه ی جغرافیایی و زیست محیطی لرستان می دانند كه در روزگاران گذشته آنرا به یكی از مراكز مهم جمعیتی تبدیل كرده بود (فرای، تاریخ باستانی ایران،رجب نیا۱۳۸۲: ۱۹و۱۸) و بار تولد (مستشرق  بزرگ روسی) بنابر عقیده خود و تومانسكی و براساس پژوهشهای میدانی ژوكوسكی می گوید : وجـنات و بشره ی آریایی لرها بیش از سایر ایرانیـان خالص و محفوظ مانده است  (جغرافیایی تاریخی ایران، ترجمه سردادور ۱۹۶:۱۳۷۲).
سایر محققان،از جمله پژوهندگان كرد مانند:آیت الله مردوخ كردستانی با استناد بر ساختار كهن زبان لری (نسبت به سایر گویش های همجوار)،بر این اصالت تاكید كرده اند چنانچه فاروق صفی زاده در تایید تاریخ مردوخ آورده است : جایگاه لرها به مركز پهلوی كهن خیلی نزدیك بوده واز آمیزه با بیگانگان هم دور بوده اند، حتی از ملت كلده وآشور هم چندان اثر پذیر نشده اند و تغییر گویش نداده اند (ادیان باستانی ایران۶۴:۱۳۸۵)
بر این اساس برای دست یابی به مختصـری از تاریخ موسیقی لرستان در دوران باستان ،تعمق در واژه های بازمانده از گذشته،كه اینك هم با كمـترین تغییر تلفظ،در فرهنــگ موسیقی لرستان و بعضا” در مناطق همجوار حضور داشته،گریز ناپذیر است.

bg pattern

با نگاهی مختصر به ابعاد موسیقیایی واژگانی چون ؛مور mur،هوره hura،دنگ dang، گورانی gurâni،  وش  vasدر تركیب شروش، سروsru، شیرین خسرو و… در می یابیم كه هر یك از این واژه ها با وجود قدمت و سابقه ی متفاوت حضور در فرهنگ موسیقی این منطقه،راهنماهایی مناسب و قابل قبول برای ورود به بحث و پژوهش در تاریخ موسیقی لرستان هستند. با وجود این پیش از آنكه به بررسی این واژه ها بپردازیم به ناچار برخی ازپژوهش ها و كاوش های باستان شناسی را كه نشانه هایی از گذشته فرهنگ موسیقی لرستان (به ویژه در دوران كاسی ها)، در آنها به چشم میخورد، مرور می كنیم:

از آثار مكشوفه در نهاوند متعلق به قوم كاسیت در اواسط هزاره سوم ق .م (كه در مجموعه هرتسفلد نگهداری می شود)یك پیكرك مفرغی انسانی دیده می شود كه حالت و طرز قرار گرفتن بازوان آن  یاد آور رقصهای انفرادی است. (اولین شکل از سمت راست) كه هنوز در غالب نقاط ایران (به ویژه لرستان،كردستان،كرمانشاه و مناطق بختیاری نشین)متداول است (نگرش به پیشینه موسیقی ایران،سوری ایازی۱۳۸۳ :۴۴و ۴۶).

همچنین اثر دیگری كه نشانگر رقص جمعی و شاید یك نوع تهیج و هماهنگی افراد به هنگام كارهای دسته جمعی است در میان این آثار وجود دارد

و نیز قطعه ی سفالی كه از اقوام كاسی در شمال ایلام در نواحی كرمانشاه بدست آمده و متعلق به هزاره سوم ق.م است (همان ۴۷)مبین همین موضوع است. 

bg patternنمونه دیگر،یك ظرف سفالی بازسازی شده با نقش ردیف زنان با دستهای به هم گرفته در حال رقص است و …در یك قیاس صوری و ابتدایی می توان این تصاویر از فرهنگ كهن موسیقایی قوم كاسیت را با رقصهای امروزی در میان لرها و كردها (با نامهایی چون : چوپی، سنگین سماع، شانه شكی، هه لگرتن، سی جار، و …) مقایسه كرد.

آثار كشف شده ی دیگری مانند: نقش مردی در حال نواختن سازی شبیه تنبور (مربوط به ق نهم قبل از میلاد)،

 تنبور

شکل ۶

 و نیز ظروف مفرغی كه نقش درون آن یك ردیف از نوازندگان را در یك مجلس نشان می دهد كه هریك از افراد، سازهایی از قبیل دایره،دف، چنگ، نای یا دونای می نوازندو … همه گویای توجه فرهنگ كاسی ها به موسیقی هستند.

ظروف مفرغی رديف از نوازندگان 

 هریك از این تصاویر كه بعضا” قدمت آنها را تا (۴۵۰۰ ق.م) تخمین زده اند حاوی نشانه هایی برای شناخت پیشینه موسیقایی لرستان و قیاس با شكل امروزی آن است . اما این تصاویر با همه گویایی خود چگونگی ساختار موسیقی آن روزگاران را مشخص نكرده و رابطه ی نغمه های دیروز و امروز را برای ما روشن نمی كنند.از آنجا كه برای اثبات چگونگی موسیقی در دوره ای مانند كاسیت تنها ادله ی باستان شناسی و مكتوب مورد قبول است و به ویژه آثار ثبت شده (نگارش موسیقی) از آن دوران ملاك است،وجود این همه آثار تصویری از مفرغ و سفال و وسنگ و … كه حدودی از پیشینه ی موسیقی را برای گمانه زنی فراهم می كنند برای پژوهشگران كافی و قانع كننده نیست .

برای درك و شرح این تصاویر باید دید اساسأ موسیقی در فرهنگ اقوام كهن از چه مقام و منزلتی برخوردار بوده،با چه مفاهیمی كاربرد داشته و دارای چه اشكال و انواعی بوده است؟
در دسته بندی امروزی موسیقی لرستان با اشكال زیر روبرو میشویم:
۱- موسیقی كوچ (در دو بخش كوچ به گرمسیر،كوچ به سردسیر) ۲- موسیقی رزم و تمرین رزم ۳- موسیقی كار و تلاش ۴- موسیقی اندیشه (مربوط به نحله های فلسفی خاص) ۵-موسیقی عبادی،مذهبی ۶- موسیقی آیینهای سور (در دو بخش ملی، قومی قبیله ای) ۷- موسیقی آیینهای سوگ (در دو بخش قومی قبیله ای و شهری) ۸- موسیـــقی باور مدارانه ۹- موسیــقی شوخ وشاد  ۱۰- موسیــقی اجتماعی (در دو شكل عاشقانه و پند آموز) ۱۱- موسیقی فصل ۱۲- موسیقی شبانی ۱۳- موسیقی روایت و نقل ۱۴- موسیقی توصیفی ۱۵- موسیقی نمایش ها و خرده نمایش های آیینی ۱۶- موسیقی حماسه ۱۷- موسیقی آیفت مند (حاجت مند) ۱۸- بانگ آواهای زنان  ۱۹- موسیقی خبر و تبلیغ (جاوید،هوشنگ ۸۳:۱۳۸۶ و ۸۲).

از میان دسته های امروزی موسیقی لرستان،بنابر آنچه كه حداقل مدارك و شواهد تاریخی نشان می دهد ظاهرا در روزگاران گذشته (به ویژه در دوره كاسی ها و عیلامی ها كه از خویشاوندان یكدیگر بوده اند)، موسیقی آیینی و مذهبی و موسیقی حماسی،نقش فعال و اساسی تری داشته است . اما متأسفانه برای اثبات این تئوری نیز سند كافی و دقیقی وجود ندارد.
والترهینتس Walther hinz دركتاب دنیای گمشده ایلام می گوید : در میان اسناد و مدارك بی شمار موجود كه رویدادها و تصاویر گوناگون را نشان میدهند تا امروز فقط یكی هست كه به موضوع مراسم مذهبی پرداخته است و آن هم به سبكی غریب و نه چندان احترام آمیز هیات یك خدا بر تختی روان در جریان مراسم مذهبی شهر حمل می شود،یك نوازنده جلوی مجسمه نشسته است (ص ۵۸(.

منابع موجود فقط اطلاعاتی جزئی در مورد اعمال مذهبی عیلامیان به ما میدهند كه عبادت معمولا” همراه با موسیقی بوده است

و از جمله روی مُهری می توان یك نوازنده را دید در حالیكه مجسمه در شهر گردش داده می شود،جلوی آن نشسته است (همان ۶۸)(در ۲۵۵۰ قبل از میلاد شاه كوتیك اینشو شیناك به نوازنده ها حقوق می داد تا صبح وشب در مقابل در ورودی معبدی كه به اینشو شیناك اختصاص داده بود، برای او بنوازند .هزارو پانصد سال بعد، درنقش حكاكی شده شاهزاده در كوله فرح نزدیك ایزه،دوباره به نوازنده ها بر می خوریم . قربانی كردن سر گاو نر كوهان دار، یك بز كوهی وسه قوچ با نوای موسیقی سه نفر نوازنده كه یكی در حال نواختن چنگ،دیگری بربط و سومی فلوت است همراهی می شود)

مهر نوازنده

bg pattern

همین ابهامات هم در مورد موسیقی و اعمال مذهبی قوم كاسیت گزارش شده است.با این حال فرانسیس و.گالپین در كتاب موسیقی بین النهرین اشارات بسیاری به چگونگی موسیقی، به ویژه نام برخی از سازهای دوره ی كاسی ها و دیگر اقوام مرتبط با آن داشته وبعضی از زوایای دینی وآیینی آنها را شرح داده است:
در لوحی مربوط به دوران كاسی ها (۱۵۰۰ ق.م)تلویحا” اشاره می شود هر آنچه می تواند صدایی بدهد دارای یك آیین خاص است (ص۳۳). این اشارات می تواند مبین درك قوی آنان از كاربرد متنوع اصوات از نظر شدت وضعف ویا تغییر فركانس هم باشد چرا كه گالپین در ادامه آورده است : نظر به این است كه زنگهای بزرگتری (مانند ناقوس) برای منظور بزرگتری به كار برده می شده مثل نمونه ای كه در موزه یبرلین وجود دارد كه آن هم با “نرقال” nergâL آیین خورشید سوزان، شمشیر زن انلیل، مالك دنیای تاریك زیرزمین و خدای آفات و بلایا و همه بیماریها مربوط بوده است (همانجا(.
در موسیقی امروزه ی لرستان اثری از زنگ یا ناقوس (بزرگ یا كوچك) دیده نمی شود اما از آنجا كه كاربرد این زنگ ها غالبا” جنبه دینی و آیینی داشته و بر پایه ی اعتقادات مذهبی بوده، شاید بتوان زنگ و زنگوله های آویخته بر گردن دامها (كه مهمترین دارایی مردمان كوه نشین و دامدار بوده) و نیز زنگوله یا ” گو ” gu كه بر پای كودكان خردســـال،نوعروسان و زنان (جهت دوری بلا و احتمالا”دور كردن ارواح شرور)، آویخته می شده، نشانه هایی از آن مفاهیم و آیین های باســتانی دانست . در فرهنگها هم از زنگله شاطران و دراویش نام برده شد كه بر كمر می بستند . ضمن آنكه در میان نغمه های امروزی موسیقی ملی ایران گوشه ای با نام زنگوله وجود دارد كه شاید یاد آور آداب و آیینی خاص از فرهنگ آن روزگان باشد . زنان و دختران لر هم در گذشته گونه ای ترانه ی كار به نام “زنگول دار”zangul dar (واژه نامه لری ص ۴۲۱) با خود زمزمه می كرده اند كه می تواند پیام و مفهومی آیینی از روزگاران گذشته را با خود به همراه داشته باشد .
اما شكل مشابه استفاده از زنگ در دوره كاسی ها امروزه در كلیساها عینا” دیده می شود چنانچه فرانسیس و گالپین هم اینگونه به این موضوع اشاره می كند كه نواختن ناقوس های كلیسا در هنگام رعد و برق به همین منظور بوده است (همان ۳۴). محقق ارجمند هاشم رضی در كتاب دانشنامه ایران باستان با استناد به آداب و سنن در ادیان كهن ایرانی مانند آیین مهر (میترائیسم) و زرتشت معتقد است نواختن زنگ در ادیان ایرانی بنیاد اقتباس زنگ در كلیسا های مسیحـی بوده است (۷۷:۱۳۸۱). وی در شرحـی از چگونگی سرود خوانی در مهرابــه ها می گوید : هنگامی كه سرودهای دینی در مهرابــــه ها خوانده می شد بایستی دستــه هم سرایان و نوازندگان همین نمف ها ((nymphes بوده ؛ كه در پایان سرود خوانی، زنگ زده و صدای ناقوس را بلند می كرده اند . نواختن زنگ نیز از ایران همراه آیین و مراسم میترایی به اروپایی به اروپا رفت (همچنین)یكی از مراسم زرتشتی كه در آتشكده ها انجام می گرفت نواختن زنگ بود و هنوز نیز در آتشكده ها در مواقعی ویژه زنگ می نوازد (همان ۲۰۵۸) . مرسوم بودن این آیین در شرق آسیا از جمله در هند و چین هم به خاطر اشتـراكات دینی، آیینی دو پایگاه اصلــی و مهم فرهنـگ آریاها (ایــران و هند) است كه در گذشته های دور پیش از مهاجرت ها،از فرهنگ سرزمین اولیه به همراه برده اند . (شكل ۶).
جیمز هال james hall در كتاب «فرهنگ نگاره ای نماد ها در هنر شرق وغرب» علیرغم آنكه نسبت به معرفی و مقایسه ی نماد های فرهنگ كهن ایران باستان بی توجهی و كوتاهی نشان داده، از زنگ به عنوان نمادی مهم در فرهنگ شرق باستان به ویژه چین وهند نام برده و آورده است :زنگ،علاوه بر نشان دادن مراحل پرستش،دارای این تاثیر است كه صدای آن،ارواح خبیثه را دور می كند (۱۴۴:۱۳۸۳)و گالپین هم آورده است كه درمعابر و اماكن مذهبی تبت،زنگی به اسم دریل بو dril buوجود دارد كه چهره ی خدایان در آن حكاكی و در هنگام خواندن دعا برای دور كردن ارواح شرور به صدا در می آید (موسیقی بین النهرین/۳۴).
گالپین در شرح لوحی دیگر مربوط به قوم كاسیت به نمونه ی دیگری از زنگ یا زنگوله به نام (نیق كال قا) (iq_KâL_qâ)Niq_kâL_gâ ) اشاره میكند كه قابل قیاس با یك زنگ چینی است: روی لوح های قدیمی نام یك آلت موسیقی مورد استفاده در معبد را می بینیم كه همراهی اش با كلمه (اورودو) نشان دهنده آن است در بدنه ی آن از مس استفاده شده بود (همانجا)
در هنگام نواختن (نیق _كال _قا) یك طبل بزرگ دیگر به اسم «سوقو_قالو» (SUGU_GALU) (suqu qalu) به همراه آن نواخته می شده كه در همان لوح نیایش كاسی ذكر شده،این ساز را احتمالا”مثل زنگ چینی«یونگ چونگ » yung cung درحیاط جلوی معبد در مقابل طبل بزرگ(آ_لا) (A LA) كه معادل طبل چینی «چین كو» (cin ku)بوده است آویزان می كرده اند … آن طور كه یك لوح مخصوص آیین پرستش كاسی(۱۵۰۰ق.م)اشاره می كند طبل بزرگ (سوقو _قالو) به معنی گاو نر پنهان بوده است(همان ۲۵(.
در مقایسه این ساز كوبه ای دوره ی كاسی(سوقو_قالو) با نمونه ای مشابه آن در موسیقی امروز لرستان، می توان به سازهایی چون كورگه kararga (تلفظ لری) ویا گورگه kavorga (تلفظ فارسی) و دهل اشاره كرد .
شادروان علی محمد ساكی بن واژه ی كورگه را منسوب از نام چوبی كه از آن ساز كورگه را می ساختند،دانسته و واژه ی كور kavar (در كور كو ؛ كبیركوه) ارتباط داده است (رجوع به ریشه شناسی چند واژه موسیقی ج۱ ص ۳۵)
فرهنگ های قدیم وجدید (واژه نامه ها) از كورگه به عنوان طبلی بزرگ با صدای بلند و مهیب نام برده اند كه تا حدود یكصد سال اخیر برای ایجاد رعب و وحشت در میان افراد دشمن در نبرد ها استفاده شده است . اما در میان لرها نام این ساز در كنار (كوس و كورگه)حاكی از بكارگیری آن در جشن ها و شادی است . شاید این گونه كاربرد ها طی گذشت قرون، جایگاه پیشین آن را مخدوش كرده، گرچه نمونه هایی از این ساز امروزه هم در مراسم عزاداری (در ایام محرم)در شهر هایی چون دزفول و یزد و…میتواند بازمانده و یادآور كاربرد پیشین آن در مراسم مذهبی باشد .
اما در آمیختگی دهل و سرنا شاید بیش از هر تركیب دیگری تداعی كننده ی آداب و رسوم موسیقیایی پیشینیان (همچون تركیب نیق كال- قا و سوقو قالو)باشد . لا اقل در برخی آوا ها و نواهای مشترك یا منفرد این دو ساز گفتمان :اعلان،هشدار و اخبار و نیز نوعی از بانگ و آوای روحانی شنیده و احساس می شود . دهل در موسیقی امروزه ی لرستان و بعضا” مناطق همجوار، تنها كاربردی چون همراهی با سرنا و كمانچه در مراسم سور یا سوگ نداشته،بلكه تا چند دهه اخیر با منظور و مفاهیم عمیق تری در برخی آیین، مورد استفاده بوده است . به صدا در آمدن آن در اعلان خبر فوت عزیزان و یا بزرگان قوم (و حضور آن در كنار سرنا در آداب و رسوم سوگ) و یا نواختن آن در كنار رود خانه ها برای بالا آمدن جسد غرق شده و. . . هریك می تواند بهانه ای برای مقایسه و پیوند این آداب با مفاهیم بكارگیری آن در آیین های كهن باشد .چنانچه عمل تبوراك نوازی در هنگام دفن مردگان در آیین مزد یسنا (كه به منظور دفع ارواح خبیثه صورت می گرفته) در آن ایام مرسوم بوده و در متون دینی و پژوهشی زردشت به آن اشاره شده است. بی تردید بخش زیادی از داشته های دینی آیین زردشت باز مانده از رسومی بوده كه در آیین های پیشین چون مهر (میترائــیسم) وجود داشته است. نمونه ی بارزتر استفاده از سازهای كوبه ای در دور كردن ارواح خبیثه،كوبیدن بر دهل (و یا هر وسیله ای مانند آن) به هنگام ماه گرفتگی (كسوف) است . بنابر اعتقادات كهن در این هنگام ماه در چنگ ارواح شرور گرفتار بوده و با كوبیدن بر دهل و مانند آن وی از چنگ آنان خلاصی می یابد .
در سطور قبل به تركیب سرنا و دهل و مقایسه آن با سازهای دوره ی كاسی ها اشاره شد در اینجا لازم است قدری به چگونگی ساز سرنا وتاریخچه آن در فلات ایران و بین النهرین بپر دازیم . این واژه كه از تركیب سور(از اوستایی سوئیریا suirya به معنی صبحگاهی،روزانه) و نا (= نای، نی)شكل گرفته، ظاهرا” نای جشن (نای شادی) و یا نای صبحگاهی معنی می دهد.
این ساز امروزه غالبا” در موسیقی لرها وكردها و به شكل كرنا در موسیقی بختیاری مورد استفاده بوده گرچه در موسیقی نواحی دیگر چون آذربایجان، گیلان، مازندران،خراسان و…. هم نسبت دیده می شود . گالپین از میان سازهای بادی در موسیقی بین النهرین به یك نوع ساز زبانه دار به نام ایمبو بو imbu bu اشاره می كند كه در نهایت آن را قابل قیاس با سورنای ایرانی دانسته است، imbu bu سازی دو زبانه مخروطی شكل بوده كه به طور منفرد یا زوج نواخته می شده و نام آن ملیلو malilu نیز ذكر شده و ممكن است برای ایجاد هیجان و شور مورد استفاده قرار می گرفته است …
به نظر دكتر زاكس (كورت ساكس،ساز شناس نامی)این زبانه مضاف در مصر در حدود ۱۵۰۰ ق.م ظاهر شده است (موسیقی بین النهرین ۴۹ و ۴۸) باید متذكر شد این محدوده از تاریخ پیش از مـــیلاد، مصادف با سالهای اقتدار كاسی ها بر بین النهرین و مراوده و معاملات دو سویه با سرزمین مصر هم بوده و كشف نامه های امرنه جانشین كوری گلزوی اول (از پادشاهان سلسله كاسی ها) را به شناخته شده ترین پادشاهان بین النهرین مبدل كرد.خانواده شاهی مصر و بابل در این زمان از طریق ازدواج با یكدیگر،پیوند های خانوادگی داشتند …. میان در بار های بابل و مصر پیوسته هدایا رد وبدل می شد و بابل در ازای ارسال اسب، ارابه و سنگ لا جورد از دربار مصرطلا،نقره،مفرغ،عاج،مبلمان از جنس آبنوس و دیگر چوب های قیمتی،لباس و روغن دریافت می داشت. (مجید زاده، یوسف ۱۳۷۶:جلد اول ۱۸۵).
گالپین این ساز را با پاسو passu(مربوط به حماسه ایشتار) مقایسه كرده و آورده است “پاسو “نی زبانه داری از انواع ابوا بود و به كرات در حركت های نظامی برای روحیه دادن به افراد مورد استفاده قرار میگرفته است…
انتهای گلابی مانند آن شكل خاص این ساز را مشخص كرده كه شبیه به آن امروزه دربین عرب ها ضوماره و سوریانی یا “نی سوری”كه همان سورنای ایران و سونا (sana) ی چینی است،
درهندوستان سانی sânai (شَه نای) و نظیر آنچه كه در قرون وسطی در اروپا با نام “شالمی” است كه بعدا”به شلم یا”شالم” shwam تبدیل گردید (همان۴۹).
از دیگر ساز های منسوب به دوره ی كاسی ها نوعی دیگر از دایره زنگی به نام «مه _ز»me _ze «مه رو» یا «مان زو» mân zu به همراه یك نوع ساز شبیه به تنبور ذكر شده است : روی یك قطعه كودورو یا سنگ مرزی متعلق به دوران كاسی (۱۴۰۰ق.م)كه اینك در موزه ی لور (پاریس) نگهداری می شود این نوع دایره توسط یك دوشیزه نواخته می شود كه در جلوی یك هیئت هفت نفری از مردانی كه تار دسته بلند یا تنبور می نوازند قرار گرفته و حیوانات مختلفی ملازمان اینان هستند (گالپین۲۹:۱۳۷۶(.
در یك سنگ مرزی دیگر متعلق به دوران كاسی ها(حدود ۱۶۰۰ق.م)،اجرای یك برنامه با حضور هفت مرد را نشان می دهد كه هر یك مخلوقی متفاوت با فرد پهلویی خود است و به سیمای شتر مرغ،پلنگ، اسب،گاو نر،گوسفند،بز كوهی و شیر تصویر شده اند .این افراد به وسیله یك زن كه (تیمبرل)Timbrel می نوازد سرپرستی می شوند و هریك از مردان یك تنبور در دست گرفتند (ص ۱۰۷،تصویر ۷ گالپین ۱همان ۷۶(.
در موسیقی امروز لرستان از ساز دایره زنگی اثری به چشم نمی خورد و به مانند كرنا، تنبور و … كه در برخی از موسیقی های همجوار حضور دارند، معلوم نیست از چه زمانی از فضای موسیقی لرستان حذف شده با این حال حضور بسیار فعال ساز و تنبور در اكثر نواحی و حاشیه های زاگرس به ویژه در میان مردم اهل حق لرستان،كرمانشاه و كردستان،بهانه ای است تا به گمانه زنی در ارتباط این ساز با تار دسته بلند قید شده در لوح مربوط به دوره كاسی بپردازیم :
در فرهنگ ها و برخی از متون پژوهشی از چگونــگی شكل گیری واژه تنبور نقد و بررسی هایی غالبا” غیر علمی و بعضا” واهی و خرافی ارائه شده است، برخی از این تعاریف و معانی از این قرارند : دمبره (=دنب بره ؛به خاطر شباهت آن به دمب بره)(غیات اللغات)،ماخوذ از واژه ی هندی تونبره (= كدوی تلخ ؛چون كاسه این ساز را در گذشته از كدو می ساختند)،منسوب از تنب و تمب (= بالا آمده، آنچنان كه در واژه تنبك دیده می شود)و …اما نگارنده این سطور در مقاله ای تحت عنوان “پیشینه ی واژه تار در موسیقی ملل” به ریشه شناسی واژه ی تنبور پرداخته و طی آن بن واژه ی “تار”از واژه ی اوستایی” تثره” Tara یا تنثره Tanra و هم خانواده با واژه سانسكریت تانتره Tântraرا پیشنهاد كرده است .
چنانچه در واژه های سه تار، سیتار، سنتور،گیتار، كیتارا، چیتارون (در موسیقی ملل اروپا) و… این ریشه دیده می شود .از همین تلفظ تنبور و یا شكل احتمالی اولیه ی آن (كه شاید در تداول دچار تغییر گردیده) واژه های زیر استخراج شده اند : پاندورpandur و پاندورا Pandura (در یونانی) تامورا و تابروا (آلبانی)، دومرا (روسی)، دمبور (مغولستانی)، پاندیر (ارمنستانی)، پانتوری (گرجستانی) و …
در این راستا در تلفظ لری واژه تنبور ؛تنیره و یا تمیره رابطه ی نزدیكتر با بن اوستایی تار،” تنثره ” ویا “تانتره ” (سانسكریت)احساس می شود كه اندیشه ی فوق را تقویت می كند .
حضور فعال ساز تنبور (تنیره) در موسیقی آیینی اهل حق لرستان، این امكان را ایجاد می كند كه در تاریخ موسیقی اهل حق و واژه های آن تعمق بیشتری داشته باشیم . محققان خواستگاه اهل حق را به آیین ها ی كهنی چون میترائیسم، زرتشت، بودائیسم، مانویت و مسیح و یا شعبه ای از خصائص عرفانی مكتب اسلام منسوب دانسته اند .
اما مخالفان این دیدگاها معتقدند غالب اصول عقاید اهل حق با مذاهب ذكر شده مطابقت و مشابهت ندارد. (گالپین در این باره آورده است در زبان سومری پان تور pân – tur به معنی كمان كوچك است و كلمه تور معادل تار، تیر یا تول است . در كتاب فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (دكتر محمد حسن دوست) ذیل واژه های تار و تور توضیحات مفصلی در بحث ریشه شناسی واژه ی مورد نظر آمده است.)
از آنجا كه واژه ی یارسان كه مترادف با اهل حق و علی اللهی آورده شده،خود دارای معانی و نشانی های عمیقتری بود و ریشه ای بس كهن دارد،می توان این آیین را كه در آن نشانی های ویژه و منحصر به فرد دیده می شود شكل ادغامی و یا تغییر یافته ای از ادیان كهن و باستانی ایران مانند مزدیسنا دانست .به هرحال در میان تمام مظاهر آیینی و فرهنگی اهل حق موسیقی جایگاه اصلی را داراست .و در این میان ساز تنبور مهم ترین ركن موسیقی آنان است.
اسامی نغمه ها و مقامهای موسیقی اهل حق :شیخ امیری،(شیخ امیری روایت گورانی)، طرز كاكاردایی، قطار، هجرانی،عابدینی،یادگاری، بابافقی (منسوب به نام عارفی از لرستان)، ساروخانی (معادل آواز ساریخنی در موسیــقی امروزه لرســـتان)، شاه خوشینی، بابا ناووسی، بابا سرهنگ، طرزیاری خاموشی، بابا جلیلی،تنامیـــــری، سحری،جلو شاهی،چپـــی، سوار سوار،جنگ آرا، فاتـــح پاشایی، شانه جنبانه (معادل شانه شكی امروزی)، پا پشت پا (شاید قابــل قیاس با رقص دو پا)، حال پركـــه، و در ردیف خاص استاد الهــی، ملا مصطفایی، نفتیه (یاد آور واژه نفت از پهلوی نپت)، لیلی لیلی، درویش عبد علی،كوچه باغی، لاوه لاوه، باربد و نكیسا، هفت خوان رستم، طرز جعفری، طرز خان بابا خانی، زنگ شتر، سماعی،سنگلی سماع (قابل قیاس با سنگی سما : سنگین سماع در موسیقی لری)، قراچوبی، سجاران و …)
مفاهیم بكارگیری موسیقی و تنبور در آیین اهل حق بگونه ای است كه همه مراحل رشد روحانی تا مرگ انسان و عروج روح را در بر می گیرد . اگر چه تاریخچه ی نوینی كه از قرن چهاردهم میلادی (هفتم هجری) برای آن تثبیت كرده اند و بنیانگذار آن را سلطان صحاك یا سلطان اسحاق گفته اند،باعث شده كه اسامی مقامهای موسیقی و ذكر ها محدود به این دوره ها گردد، اما وجود واژه- هایی چون : یارسان (یارسلطان،یارخورشید)، شبك (شاه بگ،شاه بغ،(اوستایی به معنی خدا)، گوران (گبر + ان ؛گبرها؛ زرتشتی ها)،كاكه (گا آكه ؛ بزرگ ؛ امیر) (اوســتایی)، ‌(صفی زاده، فاروق۱۳۸۵: ۲۸۱/۲۸۰) و نیز طرز (شاید مبدل تزر ؛تجر ؛اقامت گاه زمستانی) (اوستایی)، قطــــار (شاید صورتـــی از گاثر gâar از گاث،گات ؛گات خوان،نغمه خوانی)، باربد و نكیسا و … در فرهنگ موسیقی اهل حق كه بعضا” امروزه در موسیقی ملی ایران و یا موسیقی لرستان هم به چشم می خورند، همه و همه نشانه هایی از اساس كهن تر این فرهنگ بوده كه می توانند تاریخ موسیقی آن را تا زمانهای بسیار دور راهنمایی نمایند.

دیدگاهتان را بنویسید